درباره بانوي 38 ساله قشقايي كه براي رفاه فرزندانش با «جاده ها» ميجنگد مادرانگي پشت فرمان اتوبوس! او گويي بانويي است برخاسته از ميان فرودستان كه فرسنگها با دنياي عافيت طلبانه وغيرواقعي فمنيستها فاصله دارد،او فقط نمونهاي است از بانوان توانمندي كه فراتر از باور عمومي جامعه پيشرفت كرده واستعدادهايشان رابه شكوفايي رساندهاند، و حالا ميخواهد كه كمك خرج خانوادهاش باشد. يكي از روزهاي سال 84 ، مسافران ترمينال شهيد كاوه اصفهان با ديدن بانوي ميانه قامتي كه با هيبتي مردانه قرار بود اتوبوس عظيم الجثه اسكانيا رابا 50 مسافر به مقصد پايتخت هدايت كند، اول شوكه شدند اما كنجكاوي وهيجاني غريب آنان را وادار كرد تا دل به دريا زده،سفر با اتوبوس آبي رنگ اسكانياي «درخشان بهرامي»را براي اولين بار تجربه كنند. بانوي راننده خوش اخلاق بود و بالاتر از همه در رانندگي ورعايت مقررات بسيار چالاك، متبحر ودقيق. هر چند آن روزتا رسيدن به مقصد زبان برخي مسافران ـ مخصوصا بانوان ـ يك لحظه هم از خواندن دعا براي دفع قضا وبلا بند نيامد اما تجربه خوش يك مسافرت ايمن در اتوبوسي كه تحت فرمان «بانوي مصمم قشقايي» بودباعث شد تا شركت همسفر با مشكل تازهاي روبه رو شود: مسافراني كه اصرار داشتندفقط با اتوبوس اسكانياي آبي رنگ راهي مقصد شوند! درخشان بهرامي، بانوي راننده اصفهاني، اصفهاني نيست، او اهل شيراز است واز ايل بزرگ قشقايي، در ايل زيسته وبا ايل كوچ را آموخته. تا آنجا كه يادش ميآيد در 16 سالگي رانندگي را با كمك همسرش شروع كرده است.رانندگي براي بانوي قشقايي،آنهم با اتوبوسهاي غول پيكر فقط تفريح نيست،حتي تنها راهي هم نيست كه با آن ميتواند كمك خرج همسر بازنشستهاش باشد، بلكه رانندگي با اتوبوس براي او تنها روزنه اميدي است از دل سالها محروميت، تا بانوي قشقايي آينده فرزندانش را با آن تامين كند وفراتر از آن به آرزوي ديرينهاش كه جنگيدن با جاده ها برسد. بانوي قشقايي اين روزها به دليل مشكلاتي كه مسئولان اتوبوسراني اصفهان بر سر راهش قرار دادهاند مصمم شده است تا راهي پايتخت شده و با اميد به لطف خداوند و ياري مسئولان شهري پايتخت راهي به رانندگي اتوبوسهاي تندرو پيدا كند و به آرزوي ديرينهاش جامه عمل بپوشاند:رانندگي در اتوبوسهاي تندرو! خداحافظ جاده! سنگ اندازيها باعث نشد تا بانوي قشقايي ميدان را خالي كند. سال 84 اولين سرويس رفت و برگشت از اصفهان به تهران در شركت همسفر به نام بانوي قشقايي ثبت شد. او با ياد آوري خاطرات آن زمان ميگويد: در مسيرهاي اصفهان – اهواز، اصفهان - شيراز و اصفهان - بندرعباس هم مسافر بردهام. اما بعد از گرفتن كارت هوشمند فقط يك سال و نيم راننده جاده بودم. چون از طرفي در غيابم، زينب - دختر بزرگترم - بايد از خواهركوچك ترو پدرش مواظبت ميكرد واين كارها او را از درس ومشق باز ميداشت واز طرفي چون مالك اتوبوس نبودم مسئولان شركت، سرويس خوبي نميدادند پس به ناچار قيد رانندگي در جادهها را زدم.» خداحافظي با جادههاي پر پيچ و خم منجر به خانه نشينياش نشد. كار كردن در سطح شهر در قالب راننده تاكسي تصميم بعدي وي بود اما سنگ اندازيهاي سازمان تاكسيراني اصفهان خاطرات روزهاي تلخ گرفتن گواهينامه پايه يك را براي او تداعي ميكرد. تاكسيراني اصفهان به دلايل متعددي كارت تاكسيراني براي وي صادر نكرد و اين ممانعت منجر به شكايت وي به سازمان بازرسي كل كشور شد. اگرچه سازمان بازرسي كل كشور طي نامهاي به سازمان تاكسيراني تاكيد كرد كه ارائه كارت تاكسي به بانوي قشقايي از نظر اداره اماكن و بازرسي كل كشور بلا مانع است اما تا زمان حاضر سازمان تاكسيراني حاضر به صدور اين كارت نشده و از ارائه هر گونه توضيحي نيز در اين خصوص خودداري ميكند. بهرامي ميگويد: تاكسيراني اصفهان به من پيشنهاد داد با واريز 14 ميليون تومان به حساب سازمان تاكسيراني در آژانس بانوان مشغول به كاري شوم در حالي كه اگر اين مقدار پول داشتم اصراري بر كار كردن روي تاكسي نداشتم. به همين خاطردوباره دل به جادهها زدم و براي كار به ترمينال مسافربري رفتم اما چون اتوبوس براي خودم نبود ماهي يك بار در خط اصفهان– اهواز سرويس ميبردم. كار در شغلي كه درقلمرو حاكميت رانندگان جاده است حتما مشكلاتي هم براي بانوي قشقايي داشته،طوري كه خودش آن را اينطور روايت ميكند:... هنگام كار مشكلات زيادي داشتم، همراه بودن با كمك راننده نامحرم در طول سفرهايي كه گاهي يك روز به طول ميانجاميد و مقيد بودنم به شرايط اخلاقي و رعايت حجاب و مسائل شرعي باعث شد تا دوباره كار در جاده را ترك كنم. دستور رئيسجمهور اجرا نشد خبر آمدن رئيسجمهور به اصفهان روزنه اميدي براي بانوي قشقايي بود تا شايد بتواند از اين طريق پيگير مشكلاتي باشد كه بر سر راه اشتغالش پديد آمده است. «... وقتي رئيسجمهور به اصفهان آمد يك نامه نوشتم اما مسئولان اصفهان هيچ اهميتي به اين نامه ندادند و براين اعتقادند كه با توجه به سياستهاي اين شركت در حال حاضر امكان بهكارگيري راننده زن وجود ندارد.» بانوي قشقايي اما اين بار هم از ميدان به در نشد و براي پيگيري درخواستش به دفتررئيس كل شركت اتوبوسراني اصفهان رفت، در آنجا هم داستان بيمهريها دنباله دار بود و تنها راهكاري كه اتوبوسراني پيش پايش گذاشت اين بود كه به شركتهاي خصوصي مراجعه كند. اين در حالي بود كه رانندگي در اتوبوسراني خصوصي هم سرزميني است كه زنان مصمم را بدان راه نيست. تهران، شهردارش و كورسوي اميد! بانوي قشقايي،فمنيست نيست،او حتي نميداند فمنيستها كيستند؟او گويي بانويي است برخاسته از ميان فرودستان كه فرسنگها با دنياي عافيت طلبانه وغيرواقعي فمنيستها فاصله دارد،او فقط نمونهاي است از بانوان توانمندي كه فراتر از باور عمومي جامعه پيشرفت كرده واستعدادهايشان رابه شكوفايي رساندهاند، و حالا ميخواهد كه كمك خرج خانوادهاش باشد نه هيچ چيز ديگر! بانوي قشقايي كه دلي پردرد از عدم حمايت مسئولان شركت واحد اصفهان و بيتوجهي آنها به دستوررئيسجمهور دارد، ميگويد: عدم حمايت دولت از بانواني كه توانايي اشتغال در مشاغلي مثل رانندگي اتوبوسرا دارند باعث ميشود تا اين شائبه به ذهن بروز كند كه سياستهايي كه در كشور اعمال ميشود سليقهاي است و هيچ ضابطهاي در اين خصوص وجود ندارد چراكه هر سازماني در هر نقطه از كشور سياستهاي خود را دنبال ميكند. وي در عين حال خطاب به رئيسجمهورتاكيد ميكند: ما همان زناني هستيم كه در طول جنگ به جبههها كمك ميكرديم و در زمان انتخابات پاي صندوقهاي راي آمديم اما هنگامي كه كارمان به مسئولان دولتي افتاد، بايد بيمهريها را تحمل كنيم. بانوي قشقايي با ابراز شگفتي از حمايتهاي مسئولان شهري تهران از بانوان راننده اتوبوسهاي تندرو ميگويد: اگر چه تمام تلاشهاي من براي استمداد از رياستجمهوري به در بسته خورده اما هنوز اميدوارم مسئولان شهري تهران خصوصا دكتر قاليباف شرايط مرا درك كرده و براي من و فرزندانم امنيت شغلي ايجاد و به تنها درخواست من رسيدگي كنند. بانوي قشقايي آخرين باري كه به پايتخت سفر كرد بانوان رانندهاي را ديد كه همپاي مردان در سامانه اتوبوسراني تندرو دل به گاز و دنده سپردهاند. ديدن بانواني كه راننده اتوبوسهاي تندرو هستند فكر كوچ از اصفهان به تهران را به سر بانوي قشقايي انداخت. كوچ از سرزميني كه در آن دستور بالاترين مقام اجرايي كشور خريداري ندارد. به شهري كه كورسوي اميدي درآن ميدرخشد، مثل سالها قبل كه اجدادش سرزمينهاي خشك را براي رسيدن به سرسبزيهاي ييلاق رها ميكردند! شايد اينطور بتواند در كلانشهرتهران و با كمك مسئولان شهري به آرزويش برسد،رانندگي با اتوبوسهاي تندرو! برچسبها: قشقایی افتخارات ایل بانوی راننده